حدثنا محمد بن بشر نا عبید الله بن عمر حدثنا زید بن أسلم عن أبیه أسلم
بررسی سند روایت :
محمد بن بشر :
مزی در تهذیب الکمال در باره وی میگوید :
قال عثمان بن سعید الدارمى ، عن یحیى بن معین : ثقة .
و قال أبو عبید الآجرى : سألت أبا داود عن سماع محمد بن بشر من سعید بن أبى عروبة فقال : هو أحفظ من کان بالکوفة .
تهذیب الکمال ، ج24 ، ص533 .
ابو عبید گوید : از داود سؤال کردم از روایت محمد بن بشیر از سعید بن أبی عروبه ، گفت : او از نظر حفظ از تمامی کوفیان برتر بوده است .
و ابن حجر در تهذیب التهذیب مینویسد :
و کان ثقة ، کثیر الحدیث .
و قال النسائى ، و ابن قانع : ثقة .
و قال ابن شاهین فى " الثقات " : قال عثمان بن أبى شیبة : محمد بن بشر ثقة ثبت .
تهذیب التهذیب ، ج9 ، ص 74 .
عبید الله بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن الخطاب :
مزی در تهذیب الکمال در باره وی مینویسد :
و قال أبو حاتم : سألت أحمد بن حنبل عن مالک ، و عبید الله بن عمر ، و أیوب أیهم أثبت فى نافع ؟ فقال : عبید الله أثبتهم وأحفظهم وأکثرهم روایة .
و قال عبد الله بن أحمد بن حنبل : قال یحیى بن معین : عبید الله بن عمر من الثقات .
و قال أبو زرعة ، و أبو حاتم : ثقة .
و قال النسائى : ثقة ثبت .
و قال أبو بکر بن منجویه : کان من سادات أهل المدینة و أشراف قریش فضلا و علما و عبادة و شرفا و حفظا و إتقانا .
تهذیب الکلمال ، ج19 ، ص127 .
و ابن حجر در تهذیب التهذیب مینویسد :
قال ابن منجویه : کان من سادات أهل المدینة و أشراف قریش : فضلا و علما و عبادة و شرفا و حفظا و إتقانا . )
و قال أحمد بن صالح : ثقة ثبت مأمون ، لیس أحد أثبت فى حدیث نافع منه .
تهذیب التهذیب ، ج7 ، ص 40 .
زید بن أسلم القرشى العدوى :
وی از روات ، بخاری ، مسلم و بقیه صحاح سته اهل سنت است ؛ از این رو در وثاقت این شخص ، هیچ تردیدی وجود ندارد .
مزی در تهذیب الکمال در باره وی مینویسد :
و قال عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبیه ، و أبو زرعة ، و أبو حاتم ، و محمد بن سعد ، و النسائى ، و ابن خراش : ثقة .
و قال یعقوب بن شیبة : ثقة من أهل الفقه والعلم ، و کان عالما بتفسیر القرآن ، له کتاب فیه تفسیر القرآن .
تهذیب الکمال ، ج10 ، ص17 .
أسلم القرشى العدوى ، أبو خالد و یقال أبو زید ، المدنى ، مولى عمر بن الخطاب :
وی نیز از روات بخاری ، مسلم و بقیه صحاح ا هل سنت و از صحابه است و از آنجایی که تمامی صحابه از دیدگاه اهل سنت ، عادل هستند ، در وثاقت وی نمی توانند تردید کنند .
مزی در تهذیب الکمال مینویسد :
أدرک زمان النبى صلى الله علیه وسلم .
و قال العجلى : مدینى ثقة من کبار التابعین . و قال أبو زرعة : ثقة .
تهذیب الکمال ، ج2 ، ص530 .
در نتیجه سند این روایت صحیح است .
3 . علامه بلاذری (270هـ) :
إن أبابکر آرسل إلی علی یرید البیعة ، فلم یبایع ، فجاء عمر و معه فتیلة . فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمة : یابن الخطاب ! أتراک محرّقا علیّ بابی ؟! قال : نعم ، و ذلک أقوی فیما جاء به أبوک .
انساب الاشراف، بلاذرى، ج1، ص586.
ابو بکر به دنبال علی برای بیعت کردن فرستاد چون على(علیه السلام) از بیعت با ابوبکر سرپیچى کرد، ابوبکر به عمر دستور داد که برود و او را بیاورد ، عمر با شعله آتش به سوى خانه فاطمه(علیها السلام) رفت. فاطمه(علیها السلام)پشت در خانه آمد و گفت: اى پسر خطّاب! آیا تویى که مى خواهى درِ خانه را بر من آتش بزنى؟ عمر پاسخ داد: آرى! این کار آنچه را که پدرت آورده محکم تر مى سازد .
بررسی سند روایت :
بلاذری ، روایت را با این سند نقل میکند :
المدائنی، عن مسلمة بن محارب، عن سلیمان التیمی وعن ابن عون : أن أبابکر ...
مدائنی :
ذهبی در باره وی مینویسد:
المدائنی * العلامة الحافظ الصادق أبو الحسن علی بن محمد بن عبد الله بن أبی سیف المدائنی الاخباری . نزل بغداد ، وصنف التصانیف ، وکان عجبا فی معرفة السیر والمغازی والأنساب وأیام العرب ، مصدقا فیما ینقله ، عالی الاسناد .
در ادامه از قول یحی بن معین مینویسد :
قال یحیى : ثقة ثقة ثقة .( قال احمد بن أبی خثیمة) سألت أبی : من هذا ؟ قال : هذا المدائنی .
یحیى بن مَعین در مورد او سه بار گفت : او مورد اعتماد است ، او مورد اعتماد است ، او مورد اعتماد است . احمد بن أبی خثیمة می گوید : از پدرم پرسیدم نام این شخصی که یحیی بن مَعین در مورد او این مطلب را گفت ، چیست : پدرم گفت : نام او مدائنی است .
و نیز نقل میکند :
وکان عالما بالفتوح والمغازی والشعر ، صدوقا فی ذلک .
سیر أعلام النبلاء - الذهبی - ج 10 - ص 401
أبو الحسن مدائنی (از علمای تاریخ بود) وعالم به جنگ ها و غزوه ها و شعر بود (ودر این زمینه اطلاعات کافی داشت) و در مورد این مسائل در زمره راستگویان به شمار می رفت .
و ابن حجر مینویسد :
قال أبو قلابة: حدثت أبا عاصم النبیل بحدیث فقال عمن هذا قلت: لیس له إسناد ولکن حدثنیه أبو الحسن المدائنی قال لی سبحان الله أبو الحسن أستاذ . ( إسناد )
لسان المیزان، ج 5 ، ص 82 ، ذیل ترجمه علی بن محمد ، أبوالحسن المدائنی الاخباری ، رقم 5945.
أبو قلابة می گوید: حدیث را برای أبا عاصم النبیل خواندم ، ابا عاصم گفت : این حدیث را از چه کسی شنیده ای؟ گفتم سندش نزد من نیست ولکن این حدیث را أبو الحسن مدائنی برایم نقل نموده است و از او شنیده ام أبا عاصم گفت : پاک و منزه است خدا ،أبو الحسن مدائنی استاد در علم حدیث است .
در بعضی نسخه ها به جای کلمه استاد ، إسناد آمده است در این صورت معنای عبارت اینگونه می شود : أبو الحسن مدائنی خودش سند است و همین که او این روایت را نقل نموده کافی است .
وقال أبو جعفر الطبری کان عالماً بأیام الناس صدوقاً فی ذلک .
لسان المیزان، ج 5 ، ص 82 ، ذیل ترجمه علی بن محمد ، أبوالحسن المدائنی الاخباری ، رقم 5945.
أبو جعفر طبری می گوید : عالم به تاریخ بود و از راستگویان بود .
مسلمة بن محارب :
ابن حبان او را در کتاب الثقات توثیق نموده است ؛ از این رو ، اشکال مجهول بودن این شخص ، مردود است .
الثقات ـ ابن حبان ـ ج7، ص 490 .
سلیمان التِیْمی :
مزی در تهذیب الکمال مینویسد :
قال الربیع بن یحیى عن شعبة ما رأیت أحدا أصدق من سلیمان التیمی کان إذا حدث عن النبی صلى الله علیه وسلم تغیر لونه .
تهذیب الکمال ج 12، ص8 ، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ،أبو المعتمر البصری ، رقم 2531و الجرح والتعدیل: ج4 ، ص 124 ترجمة سلیمان التیمی ، رقم 539 .
ربیع بن یحیی از شعبة بن حجاج نقل می کند که می گفت : احدی را راستگوتر از سلیمان التِیْمی ندیدم ، هر وقت حدیثی از پیامبر اکرم نقل می نمود رنگش (صورتش) تغییر می کرد .
قال أبو بحر البکراوی عن شعبة شک ابن عون وسلیمان التیمی یقین.
تهذیب التهذیب ج 4، ص 176، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ، رقم 341 ؛ تهذیب الکمال ج 12، ص8 ، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ،أبو المعتمر البصری ، رقم 2531.
أبوبحرالبکراوی ازشعبة بن حجاج نقل می کند که می گفت: شک سلیمان التِیْمی وابن عون بِسان یقین است .
وقال عبدالله بن احمد عن أبیه ثقة .
تهذیب التهذیب ج 4، ص 176، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ، رقم 341
عبدالله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل می کند که می گفت : سلیمان التیمی فردی مورد وثوق و اعتماد است .
قال ابن معین والنسائی ثقة .
تهذیب التهذیب ج 4، ص 176، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ، رقم 341؛ تهذیب الکمال ج 12، ص8 ، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ،أبو المعتمر البصری ، رقم 2531.
یحیی بن معین و نَسائی نیز او را ثقه و مورد اطمینان می دانند .
قال العجلى تابعی ثقة فکان من خیار أهل البصرة .
معرفة الثقات ج 1، ص 430، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ، رقم 670 ؛ تهذیب التهذیب ج 4، ص 176، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ، رقم 341؛تهذیب الکمال ج 12، ص8 ، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ،أبو المعتمر البصری ، رقم 2531.
عِجلی (از علمای رجالی اهل سنت) در مورد او می گوید : او از طبقه تابعین است و فردی مورد وثوق است و از بهترین افراد (وعلمای) اهل بصره است .
محمد بن سعد صاحب کتاب الطبقات الکبری در مورد سلیمان التیمی می گوید :
کان ثقة کثیر الحدیث وکان من العباد المجتهدین وکان یصلی اللیل کله یصلی الغداة بوضوء عشاء الآخرة .
الطبقات الکبری ـ ابن سعد ـ ج7 ، ص 188، ترجمه سلیمان التیمی ، رقم 3198، چاپ دار الکتب العلمیة ـ بیروت .
او فردی مورد وثوق است ، احادیث بسیار زیادی نقل کرده است و از عابدین و مجتهدین بود ، تمامی شب را به نماز خواندن می گذراند و نماز صبحش را با وضوی نماز عشاء شب گذشته اش می خواند .
قال الثوری حفاظ البصرة ثلاثة فذکره فیهم .
تهذیب التهذیب ج 4، ص 176، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ، رقم 341 و تهذیب الکمال ج 12، ص9 ، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ،أبو المعتمر البصری ، رقم 2531و الجرح والتعدیل: ج4 ، ص 124، ترجمة سلیمان التیمی ، رقم 539 .
از سفیان الثوری نقل می کنند که می گفت : حفاظ (حدیث) در بصره سه نفرند ، و سلیمان التیمی را یکی از آن افراد می دانست .
قال ابن المدینی عن یحیى ما جلست إلى رجل اخوف لله منه .
تهذیب التهذیب ج 4، ص 176، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ، رقم 341 و تهذیب الکمال ج 12، ص9 ، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ، أبو المعتمر البصری ، رقم 2531.
علی بن المدینی از یحیى (بن سعید قطان) نقل می کند که می گفت : درکنار هیچ مردی خداترس تر از سلیمان التیمی ننشستم . ( کنایه از اینکه سلیمان التیمی بسیار خداترس بود و من خداترس تر از او ندیدم ) .
قال محمد بن علی الوراق عن أحمد بن حنبل کان یحیى بن سعید یثنی على التیمی وکان عنده عن أنس أربعة عشر حدیثا ولم یکن یذکر اخباره.
تهذیب التهذیب ج 4، ص 176، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ، رقم 341؛تهذیب الکمال ج 12، ص11 ، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ،أبو المعتمر البصری ، رقم 2531.
محمد بن علی الوراق از أحمد بن حنبل نقل می کند که می گفت : یحیى بن سعید (قطان) سلیمان التیمی را مدح و ثناء می کرد و می گفت ، 14 روایت از انس بن مالک نزد سلیمان بود (یعنی 14 روایت بدون واسطه از انس نقل می نمود) ولی روایات او را (یحیی) ذکر نکرد .
ابن حبان در کتاب الثقات می گوید :
کان من عباد أهل البصرة وصالحیهم ثقة واتقانا وحفظا وسنة .
الثقات ج4، ص 300، ترجمه سلیمان بن طرخان و تهذیب التهذیب ج 4، ص 177، ترجمه سلیمان بن طرخان التیمی ، رقم 341 .
سلیمان التِیْمی از عابدین و صالحین بصره بود او فردی مورد وثوق و دقیق و متقن بود و از حفاظ حدیث و از کسانی بود که بسیار به سنت اهمیت می داد .
عبدالله بن عون :
برخی اشکال کردهاند که روایت در این جا مقطوع است ؛ چرا که وی از صحابه روایتی نقل نکرده است ؛ در حالی که صفدی ،از علمای بزرگ اهل سنت در مورد ابن عون می گوید :
کان یمکنه السماع من طائفةٍ من الصحابة .
الوافی بالوفیات ج 17، ص 390، ذیل ترجمه الحافظ المُزَنی عبدالله بن عون بن أرطبان أبوعون المزنی ، رقم 320.
حتی روایاتی وجود دارد که حکایت از صحابی بودن این شخص دارد ؛ چنانچه ابن سعد در الطبقات الکبری نقل می کند :
أخبرنا بکار بن محمد قال : کان بن عون یتمنى أن یرى النبی ، صلى الله علیه وسلم ، فلم یره إلا قبل وفاته بیسیر فسر بذلک سرورا شدیدا ...
الطبقات الکبری ج7 ، ص 198، ذیل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3232 ، چاپ دارالکتب العلمیة (بیروت - لبنان)
ابن عون خیلی دوست داشت پیامبر اکرم صلی الله علیه (وآله) و سلم ، (بالاخره این توفیق نصیب او شد و) مدت کوتاهی قبل از وفات حضرت توانست حضرت را ببیند و بخاطر این دیدار بسیار خوشحال بود...
حتی اگر فرض کنیم که ابن عون تابعی باشد ، باز هم ضرری به این روایت نمی زند ؛ چرا که پدر علم رجال اهل سنت ، شعبه بن حجاج در باره وی می گوید :
شک ابن عون أحب إلی من یقین غیره .
مقدمة الجرح والتعدیل: 145.
شک ابن عون برای من از یقین دیگران بهتر و قابل قبول تر است .
و علی بن مدینی از علمای بزرگ رجال اهل سنت می گوید :
قال علی بن المدینی: جمع لابن عون من الاسناد ما لم یجمع لاحد من أصحابه. سمع بالمدینة من القاسم وسالم، وبالبصرة من الحسن وابن سیرین، وبالکوفة من الشعبی وإبراهیم، وبمکة من عطاء ومجاهد، وبالشام من رجاء بن حیوة ومکحول.
به قدری روایات مسند نزد ابن عون وجود دارد که نزد هیچ کدام از اصحابش وجود ندارد . اساتید او در مدینه قاسم و سالم ، در بصره حسن (بصری) و ابن سیرین ، در کوفه ( عامر) شعبی و ابراهیم ، در مکه عطاء و مجاهد ، و در شام رجاء بن حیوة و مکحول بودند .
و نیز مزی در تهذیب اکمال مینویسد :
قال علی: وهذا قبل أن یحدث ابن عون، ولو کان ابن عون قد حدث ما قدم علیه عندی أحدا.
تهذیب الکمال ج 15 ، ص 397 ، ذیل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3469.
قبل از اینکه ابن عون بر کرسی تدریس حدیث بنشیند علی بن مدینی می گفت : اگر ابن عون حدیث بگوید هیچ کس را بر او مقدم نمی کنم .
قال إسماعیل بن عمرو البجلی، عن سفیان الثوری: ما رأیت أربعة اجتمعوا فی مصر مثل أربعة اجتمعوا بالبصرة: أیوب، ویونس وسلیمان التیمی، وعبد الله بن عون.
تهذیب الکمال ج 15 ، ص 398 ، ذیل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3469.
إسماعیل بن عمرو البجلی به نقل از سفیان الثوری می گوید : من آن چهار نفری را که در مصر جمع شده اند ، ( در علم و فضل ) مانند این چهار نفری که در بصره اند ندیدم ( یعنی آن چهار نفر با اینها در فضیلت و برتری علمی قابل قیاس نیستند) .
وقال محمد بن سلام الجمحی: سمعت وهیبا یقول: دار أمر البصرة على أربعة، فذکر هؤلاء.
وقال أحمد بن عبدالله العجلی : أهل البصرة یفخرون بأربعة، فذکرهم.
معرفة الثقات ج 2 ، ص 50 ، ذیل ترجمه عبدالله بن أرطبان ، رقم 934، چاپ : المکتبة الدار- المدینة المنورة .
أحمد بن عبدالله العجلی : اهل بصره به چهار نفر افتخار می کنند ، سپس نام این چهار نفر را ذکر نمود .
وقال الاصمعی، عن شعبة: ما رأیت أحدا بالکوفة إلا وهؤلاء الاربعة أفضل منه ، فذکرهم .
تهذیب الکمال ج 15 ، ص 398 ، ذیل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3469.
اصمعی به نقل از شعبه می گوید : هیچ کسی را در کوفه ندیدم مگر اینکه این چهار نفر از آنها برتر بودند ، سپس نام این چهار نفر را ذکر نمود .
قال محمد بن أحمد بن البراء: قال علی بن المدینی، وذکر هشام بن حسان وخالد الحذاء وعاصم الاحول وسلمة بن علقمة وعبد الله بن عون و أیوب، فقال: لیس فی القوم مثل ابن عون و أیوب .
الجرح والتعدیل: ج5 ، ص131 ، باب العین ، ذیل ترجمه عبدالله بن عون البصری ، رقم : 605.
محمد بن أحمد بن البراء می گوید علی بن المدینی در حالی که در مورد هشام بن حسان وخالد الحذاء وعاصم الاحول وسلمة بن علقمة وعبد الله بن عون و أیوب صحبت می کرد گفت در میان قوم ( یعنی اصحاب حدیث در نزد ما ) فردی مانند ابن عون و ایوب یافت نمی شود .
وقال أبو داود الطیالسی ، عن شعبة: ما رأیت مثل أیوب ویونس وابن عون .
الجرح والتعدیل: ج5 ، ص133، باب الالف ، ذیل ترجمه أیوب بن أبی تمیمة ، رقم : 4 ؛ الجرح والتعدیل: ج5 ، باب العین ، ص 145.
أبو داود الطیالسی به نقل از شعبة می گوید : شعبه گفت تاکنون مثل أیوب ویونس وابن عون ندیده ام .
قال حفص بن عمرو الربالی ، عن معاذ بن معاذ: سمعت هشام بن حسان یقول: حدثنی من لم تر عینای مثله - فقلت فی نفسی: الیوم یستبین فضل الحسن وابن سیرین - قال: فأشار بیده إلى ابن عون وهو جالس.
تهذیب الکمال ج 15 ، ص 399 ، ذیل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3469.
حفص بن عمرو الربالی به نقل از معاذ بن معاذ می گوید : از هشام بن حسان شنیدم که می گفت : از کسی حدیث شنیدم که چشمانم تاکنون مثل او را ( در علم وفضیلت ) ندیده بود ، پیش خود گفتم امروز فضائل حسن بصری و ابن سیرین با این سخن آشکار شد ، ( که ناگهان) هشام بن حسان با دستش به ابن عون که در مجلس حاضر بود اشاره نمود
قال الربالی: فذکرته للخلیل بن شیبان ، فقال: سمعت عمر بن حبیب یقول: سمعت عثمان البتی یقول: ما رأت عینای مثل ابن عون.
تهذیب الکمال ج 15 ، ص 399 ، ذیل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3469.
ربالی گوید : این حرف را برای خلیل بن شیبان نقل کردم ، او نیز گفت از عمر بن حبیب شنیدم می گفت عثمان البتی می گفت : چشمانم ( در فضیلت و برتری) فردی مثل ابن عون ندیده است.
قال نعیم بن حماد، عن ابن المبارک: ما رأیت أحد ذکر لی قبل أن ألقاه ثم لقیته، إلا وهو على دون ما ذکر لی إلا حیوة، وابن عون، وسفیان، فأما ابن عون: فلوددت أنی لزمته حتى أموت أو یموت .
تهذیب الکمال ج 15 ، ص 400 ، ذیل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3469.
نعیم بن حماد ازعبدالله بن مبارک نقل می کند : حالات هر کسی را که برایم نقل نمودند بعد از ملاقات با او دریافتم آنقدر هم که می گفتند اهل فضل نبود ، غیر از حیوة وابن عون، وسفیان ،اما ابن عون : ( آنقدر با فضیلت است که ) من دوست دارم آنقدر شاگرد او باشم تا اینکه یا من از دنیا بروم یا او .
قال ابن المبارک: ما رأیت أحدا أفضل من ابن عون .
تاریخ البخاری الکبیر: ج5 ، ص 163 ، ذیل ترجمة عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 512.
عبدالله ابن مبارک می گوید : احدی را افضل از ابن عون ندیدم .
ابن حبان میگوید :
من سادات أهل زمانه عبادة وفضلا وورعا ونسکا وصلابة فی السنة، وشدة على أهل البدع
الثقات: ج7 ، ص3.
(ابن عون) درمیان اهل زمانش از جهت عبادت و فضیلت و دوری از شبهات و سیره و روش و تقیدش به سنت نبوی و مقابله با بدعت گزاران از بزرگان بود (و دارای مقامی بس رفیع بود) .
در نتیجه ، همان طوری که ذکر شد ، اولاً برخی از علمای اهل سنت تصریح کردهاند که وی صحابی بوده و در آخرین روزهای عمر نبی مکرم اسلام وی را ملاقات کرده است در نتیجه در حادثه حمله به خانه صدیقه شهیده حضور داشته است و شاهد ماجرا بوده است ؛ ثانیاً : بر فرض این که روایت منقطع و از گفتههای خود ابن عون باشد ، بازهم برای اثبات ادعای ما کفایت میکند ؛ زیرا اعتراف شخصی مثل ابن عون که شک او در نزد علمای اهل سنت همانند یقین است و ... ، خود بهترین دلیل برای ما است .
منابع شیعه:
در باره شهادت صدیقه شهیده ، روایات فراوانی در کتابهای شیعه وجود دارد که حتی میتوان در این باره ادعای تواتر کرد ، ما در این جا به جهت اختصار فقط به دو روایت اشاره میکنیم :
«سلیم بن قیس» به نقل از «سلمان فارسى» آورده است:
فقالت فاطمة علیها السلام : یا عمر ، ما لنا ولک ؟ فقال : افتحی الباب وإلا أحرقنا علیکم بیتکم . فقالت : ( یا عمر ، أما تتقی الله تدخل على بیتی ) ؟ فأبى أن ینصرف . ودعا عمر بالنار فأضرمها فی الباب ثم دفعه فدخل .
کتاب سلیم بن قیس ، تحقیق اسماعیل انصارى، ص 150 .
... حضرت زهرا(علیها السلام) فرمود: اى عمر، ما را با تو چه کار است؟ جواب داد: در را باز کن و گرنه خانه تان را به آتش مى کشیم! فرمود: اى عمر، از خدا نمى ترسى که به خانه من وارد مى شوى؟! ولى عمر ابا کرد از این که برگردد. عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد... .
مرحوم کلینی در کافی مینویسد :
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنِ الْعَمْرَکِیِّ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ أَبِی الْحَسَنِ (علیه السلام) قَالَ : إِنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام ) صِدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ ...
الکافی، الشیخ الکلینی ، ج1، ص 458 ، باب مولد الزهراء فاطمه علیها السلام ، ح2 .
ترجمه روات :
1 . محمد بن یحی ، شیخ مرحوم کلینی رضوان الله علیهما :
مرحوم نجاشی در باره وی میفرماید :
محمد بن یحیى أبو جعفر العطار القمی ، شیخ أصحابنا فی زمانه ، ثقة ، عین ، کثیر الحدیث ، له کتب .
رجال النجاشی ، النجاشی ، ص 353 .
2 . العمرکی بن علی :
مرحوم نجاشی در باره وی میگوید :
العمرکی بن علی أبو محمد البوفکی وبوفک قریة من قرى نیشابور . شیخ من أصحابنا ، ثقة ، روى عنه شیوخ أصحابنا .
رجال النجاشی ، النجاشی ، ص 303 .
3 . علی بن جعفر :
شیخ طوسی در باره وی میفرماید :
علی بن جعفر ، أخو موسى بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام ، جلیل القدر ، ثقة .
الفهرست ، الشیخ الطوسی ، ص 151 .